داستان درون و بیرون (پارت ³⁸)
داستان درون و بیرون (پارت ³⁸)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
وقتی که رفتیم ماموریت، چمس خواب بود، دلم نمیومد تنهاش بزارم. چاره ای نداشتم، رباتا ی اگمن از چند منطقه حمله کردن. رفتیم طرف ماموریت
(چمس🌌)
بیدار شدم، هیچکی خونه نبود، تشنه ام بود! دستمو به دیوار گرفتم و بلند شدم و رفتم سمت آشپز خونه، لیوانو برداشتم، یه دفعه لیوان شکست، پشت سرم رو نگاه کردم. ده تا ربات تخم مرغی بودن. تفنگ بابا رو برداشتم، هفت هاشو زدم. دستم رو از دیوار نگرفتم و افتادم. تفنگ افتاد اون طرف، سه تا ربات دیگه رو نشونه گرفته بودن، یه دفعه یه تیر از طرف پنجره خورد به رباتا، یه صدایی اومد:(چمس!)
ادامه دارد....
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
وقتی که رفتیم ماموریت، چمس خواب بود، دلم نمیومد تنهاش بزارم. چاره ای نداشتم، رباتا ی اگمن از چند منطقه حمله کردن. رفتیم طرف ماموریت
(چمس🌌)
بیدار شدم، هیچکی خونه نبود، تشنه ام بود! دستمو به دیوار گرفتم و بلند شدم و رفتم سمت آشپز خونه، لیوانو برداشتم، یه دفعه لیوان شکست، پشت سرم رو نگاه کردم. ده تا ربات تخم مرغی بودن. تفنگ بابا رو برداشتم، هفت هاشو زدم. دستم رو از دیوار نگرفتم و افتادم. تفنگ افتاد اون طرف، سه تا ربات دیگه رو نشونه گرفته بودن، یه دفعه یه تیر از طرف پنجره خورد به رباتا، یه صدایی اومد:(چمس!)
ادامه دارد....
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۱.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.