چند پارت جیمین
چند پارت جیمین
درخواستی
ویو یوکی (ادمین)
خب خب سوجین و جیمین یه جروبحث کوچیک داشتن سر یه موضوع چرت و سوجین برای اینکه حرس جیمین رو در بیاره تو یکی از مراسم ها با یه آیدل پسر لاس طورانه حرف میزنه سر همین الان دقیقا سه روزه که جیمین باهاش حرف نمیزنه
ویو سوجین
الان دقیقا سه روزه که جیمین صبح ها زود تر بلند میشه میره کمپانی و آخر شب برمیگرده تو این سه روز حتی خوب نتونستم ببینمش چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنم حالا بگزریم امروز جیمین مصاحبه داشت پس تلویزیون رو روشن کردم تا مصاحبه رو ببینم چند دقیقه منتظر موندم تا مصاحبه شروع بشه موقعی که مصاحبه شروع شد دیدم که سه تا از دکمه های لباس جیمین بازه و بدن جیمین در معرض دیده و اون زنیکه هم خیلی بهش میچسبید دیگه نتونستم تحمل کنم تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم اتاق مشترکمون رو تخت دراز کشیدم و پتو رو رو سرم کشیدم این بغض لعنتی داشت گلوم رو به صورت وحشتناکی چنگ مینداخت با این فکر که نکنه دیگه دوستم نداشته باشه و یا ازم خسته شده باشه زدم زیر گریه تا اونجایی گریه کردم که چشمام گرم شد و به خواب رفتم
درخواستی
ویو یوکی (ادمین)
خب خب سوجین و جیمین یه جروبحث کوچیک داشتن سر یه موضوع چرت و سوجین برای اینکه حرس جیمین رو در بیاره تو یکی از مراسم ها با یه آیدل پسر لاس طورانه حرف میزنه سر همین الان دقیقا سه روزه که جیمین باهاش حرف نمیزنه
ویو سوجین
الان دقیقا سه روزه که جیمین صبح ها زود تر بلند میشه میره کمپانی و آخر شب برمیگرده تو این سه روز حتی خوب نتونستم ببینمش چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنم حالا بگزریم امروز جیمین مصاحبه داشت پس تلویزیون رو روشن کردم تا مصاحبه رو ببینم چند دقیقه منتظر موندم تا مصاحبه شروع بشه موقعی که مصاحبه شروع شد دیدم که سه تا از دکمه های لباس جیمین بازه و بدن جیمین در معرض دیده و اون زنیکه هم خیلی بهش میچسبید دیگه نتونستم تحمل کنم تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم اتاق مشترکمون رو تخت دراز کشیدم و پتو رو رو سرم کشیدم این بغض لعنتی داشت گلوم رو به صورت وحشتناکی چنگ مینداخت با این فکر که نکنه دیگه دوستم نداشته باشه و یا ازم خسته شده باشه زدم زیر گریه تا اونجایی گریه کردم که چشمام گرم شد و به خواب رفتم
۲.۸k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.