تک پارتی لینو:)
وقتی بهت خیانت می کنه اما تو...✨
با خوشحالی پوشه رو در دستت گرفتی و به سمت خونه قدم برداشتی.
رفته بودی سونوگرافی و متوجه شدی که بارداری. می دونستی لینو با فهمیدن این موضوع چقدر خوشحال میشه و مراقبته. لحظه شماری می کردی که این اتفاق بزرگ رو به لینو بگی.
تو و لینو همیشه دوست داشتید پدر و مادر بشید. و چه موقعیت از این بهتر؟
در حالی که داشتی از خیابون های خلوت سئول و تاریک عبور می کردی داشتی به بچتون فکر می کردی.
داشتی به کار هایی که دوست داری با لینو و بچتون انجام بدید فکر می کردید.
بعد از چند دقیقه وارد پارکینگ خونه شدی و ماشین رو پارک و قفل کردی.
با ذوق و شوق زیاد وارد آسانسور شدی. وقتی به طبقه مدنظر رسیدی نفسی عمیق کشیدی و خارج شدی. به سمت در خونه ی خودتون رفتی و کلید رو توی قفل انداختی و در رو باز کردی. آروم وارد خونه شدی و متعجب شدی که برق های خونه روشنه. آروم قدم هاتو به سمت پذیرایی برداشتی که با دیدن صحنه ی مقابلت سوییچ از دستت افتاد.
لینو در حالی که روی مبل روی دختری خیمه زده بود عمیق و با ولع اون رو می بوسید که با شنیدن صدای ایجاد شده سرشو چرخوند که با چهره بهت زده تو مواجح شد.
لینو هم گفت: چا.. چاگیا کی اومدی.
هیچی نمی گفتی و فقط بهش زل زده بودی.
لینو آروم گفت: عز.. عزیزم.
اشک از چشم هات سرازیر شد که لینو به سمتت اومد که محکم هلش دادی و گفتی : این بود عاشقتم عاشقتم هایی که بهم می گفتی؟
لینو آروم گفت:، عزیزم من...
با صدای بلند گفتی: تو چی لینو. تو چی ؟هاا؟ بهم خیانت کردی؟ به بچت خیانت کردی؟
لینو با شنیدن کلمه ی بچه شوکه شده گفت: بچ.. بچه؟
پوشه سونوگرافی رو به سمتش پرت کردی و گفتی: آره! بچه. ازت متنفرم لینو. تمام آرزو هامو نابود کردی.
لینو با شوک برگه رو از داخل پوشه برداشت و به عکس نگاهی انداخت.
لینو گفت: متاسفم ا/ت.
با صدای بلند گفتی:فقط متاسفی؟ من عاشقت بودم بهت اعتماد کردم. اما تو چیکار کردی؟ بهم خیانت کردی. ازت متنفرم.
لینو اشکی از چشماش سرازیر شد و گفت: امیدوارم کسی رو بهتر از من انتخاب کنی.
در حالی که اشک می ریختی برای آخرین بار گفتی: ازت متنفرم لینو. و اون خونه رو ترک کردی.
3 years later🌃
به گوینده ی اخبار نگاه می کردی و با هر کلمه ای که گوینده می گفت بغضت بیشتر می شد.
🎙مفتخریم ازواج رسمی خواننده معروف لی مینهو رو به همه ی طرفداران و همچنین خانواده ی شان تبریک عرض کنیم. لی مینهو بالخره پس از سه سال رابطه خود را با نامزدش فاش کرد و امروز این دو نفر با هم ازدواج کردند.
این مراسم به دلیل حفظ امنیت کاملا
شخصی برگزار شد.
تلویزون رو خاموش کردی و از جات بلند شدی و وارد اتاق خونه شدی.
کنار تخت دختر سه سالت نشستی و بوسه ای به سرش زدی.
آروم گفتی: عزیزم تو خیلی شبیه لینویی.
البته لینویی که من می شناختم دیگه وجود نداره.
از پنجره اتاق دخترت به ماه کامل و درخشان نگاهی انداختی و گفتی: اون هیچ وقت بهم پشت نمی کرد...
با خوشحالی پوشه رو در دستت گرفتی و به سمت خونه قدم برداشتی.
رفته بودی سونوگرافی و متوجه شدی که بارداری. می دونستی لینو با فهمیدن این موضوع چقدر خوشحال میشه و مراقبته. لحظه شماری می کردی که این اتفاق بزرگ رو به لینو بگی.
تو و لینو همیشه دوست داشتید پدر و مادر بشید. و چه موقعیت از این بهتر؟
در حالی که داشتی از خیابون های خلوت سئول و تاریک عبور می کردی داشتی به بچتون فکر می کردی.
داشتی به کار هایی که دوست داری با لینو و بچتون انجام بدید فکر می کردید.
بعد از چند دقیقه وارد پارکینگ خونه شدی و ماشین رو پارک و قفل کردی.
با ذوق و شوق زیاد وارد آسانسور شدی. وقتی به طبقه مدنظر رسیدی نفسی عمیق کشیدی و خارج شدی. به سمت در خونه ی خودتون رفتی و کلید رو توی قفل انداختی و در رو باز کردی. آروم وارد خونه شدی و متعجب شدی که برق های خونه روشنه. آروم قدم هاتو به سمت پذیرایی برداشتی که با دیدن صحنه ی مقابلت سوییچ از دستت افتاد.
لینو در حالی که روی مبل روی دختری خیمه زده بود عمیق و با ولع اون رو می بوسید که با شنیدن صدای ایجاد شده سرشو چرخوند که با چهره بهت زده تو مواجح شد.
لینو هم گفت: چا.. چاگیا کی اومدی.
هیچی نمی گفتی و فقط بهش زل زده بودی.
لینو آروم گفت: عز.. عزیزم.
اشک از چشم هات سرازیر شد که لینو به سمتت اومد که محکم هلش دادی و گفتی : این بود عاشقتم عاشقتم هایی که بهم می گفتی؟
لینو آروم گفت:، عزیزم من...
با صدای بلند گفتی: تو چی لینو. تو چی ؟هاا؟ بهم خیانت کردی؟ به بچت خیانت کردی؟
لینو با شنیدن کلمه ی بچه شوکه شده گفت: بچ.. بچه؟
پوشه سونوگرافی رو به سمتش پرت کردی و گفتی: آره! بچه. ازت متنفرم لینو. تمام آرزو هامو نابود کردی.
لینو با شوک برگه رو از داخل پوشه برداشت و به عکس نگاهی انداخت.
لینو گفت: متاسفم ا/ت.
با صدای بلند گفتی:فقط متاسفی؟ من عاشقت بودم بهت اعتماد کردم. اما تو چیکار کردی؟ بهم خیانت کردی. ازت متنفرم.
لینو اشکی از چشماش سرازیر شد و گفت: امیدوارم کسی رو بهتر از من انتخاب کنی.
در حالی که اشک می ریختی برای آخرین بار گفتی: ازت متنفرم لینو. و اون خونه رو ترک کردی.
3 years later🌃
به گوینده ی اخبار نگاه می کردی و با هر کلمه ای که گوینده می گفت بغضت بیشتر می شد.
🎙مفتخریم ازواج رسمی خواننده معروف لی مینهو رو به همه ی طرفداران و همچنین خانواده ی شان تبریک عرض کنیم. لی مینهو بالخره پس از سه سال رابطه خود را با نامزدش فاش کرد و امروز این دو نفر با هم ازدواج کردند.
این مراسم به دلیل حفظ امنیت کاملا
شخصی برگزار شد.
تلویزون رو خاموش کردی و از جات بلند شدی و وارد اتاق خونه شدی.
کنار تخت دختر سه سالت نشستی و بوسه ای به سرش زدی.
آروم گفتی: عزیزم تو خیلی شبیه لینویی.
البته لینویی که من می شناختم دیگه وجود نداره.
از پنجره اتاق دخترت به ماه کامل و درخشان نگاهی انداختی و گفتی: اون هیچ وقت بهم پشت نمی کرد...
۱۱.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.